ترس کودکان
ترس در کودکان
در جهان زمانی به مشکل بر می خوریم که یک اسم چند معنی و یا یک معنی چند اسم دارد.همه ی لغت ها و معانی این ویژگی را دارند.ترس هم از این عارضه مستثنی نیست.ترس یک اسم است و چندین معنی.علت اصلی اینکه اسم ها دارای معانی مختلف یا بلعکس می شود:از تعادل خارج شدن است.(یا زیاده روی یا کوچک انگاری)زیاده روی شود تبدیل به بیماری می شود.تا جایی که ترس از لطیف ترین اشیا مانند یک لیوان آب
(Hydrophobia)یا حتی ترسیدن از هیچ شیئی که موجودیتی
(ندارد(سوشیا فوبیا
همان ارزشیابی هراسی[میترسم که دیگران در مورد من چه فکری می کنند!؟]
اگر کوچک انگاری شود به بی باکی ختم می شود.بی باکی خالی از تفکر.
برهنه میان کارزار تیر ها و کمان ها و یا پریدن در اقیانوس منجمد شمالی حتی بدون دانستن فنون شناگری.
اما زمانی ترس ها لطیف و پر منفعت هست که متعادل باشد.حالا هر اسمی که دارد مهم نیست.
چون ضمانتی برای حفظ سلامتی است.
اکثر حواس و سیگنال های عصبی بر روی لایه ی بیرونی پوست ما است تا با کوچکترین برش تیز ها یا حرارت داغ ها بترسیم و دست هایمان را عقب بکشیم.
پس بیایید متعادلش کنیم.آنوقت قدم به قدم ترس های بی مورد را از خودمان و کودکمان دور و دورتر می کنیم.
مثلا سه قدمی که به ذهن من می رسد؛
قدم اول:
اسم را ترس را عوض کنیم تا سابقه ی ذهنی تاریخی اش برای کودکان خنثی شود.
قدم دوم؛
لزوم آن را بدانیم و به کودک بگوییم.و سرکوب و انکارش نکنیم.
قدم سوم؛
همزاد پنداری (جملاتی مانند خیلی ها مانند تو هستند و یا من هم قبلا اینطور بودم)
اما بیشتر ترس کودکان از ناشناخته هایشان است؛تاریکی و موجودات ناشناخته و...
پس بیان ماهیت اشیا و میزان خطرناک بودن آنها و شناخت و خواندن بیشتر ،لازمه ی خرس های بی مورد است.
در یک کلام ترس تنها و تنها از آگاهی می ترسد.